ظرفیت های ناکرانمند زبان فارسی دری
محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي

در حاشیهء دوم حوت روز جهانی زبان مادری:

 

  تقدیم به آقای بصیر بابی دانشی مرد آزاده

 ودوستدار زبان مادری اش : فارسی– دری  

 

                                                                                       

به گفتــــارداننده گان راه جـوی

به گیتی بپوی وبه هرکس بگوی

     زهر دانشی چون سـخن بــشنوی    

  ازآموختن یـــک زمــــان نغنوی

چو دیدار یابی به شاخ ســـــــخن

بدانی که دانش نیآید به بــــــــــن

فردوسی

    

 

ظرفیت های ناکرانمند زبان فارسی دری

درساختن الفاظ و واژه های تازه وترکیبی

 

دراین زمان وزمن ودراین برهوت تنهایی وبی مضمونی که به قول شاعر: جام بشکسته ، تاربگسسته وهرشعری هم دیگر به دل ننشیند، چه دلمشغولیی برتر ووالاترازاین که کتاب دلخواه ودلنشینی پیدا کنی با گوشهء دنجی وبتوانی لحظات دیر پای زمان را با به خوانش گرفتن آن کتاب مستطاب ، ازپا درآوری. اما چون دراین هیچستان غربت امکان دسترسی به کتاب های خوب مثلاً " صد سال تنهایی " گارسیا مارکز، وجود ندارد ویا کمتروجود دارد وپیدا شدن چنین کتاب هایی حکم کیمیا را دارد، گهگاهی ورق گردانی فرهنگ زبان فارسی – دری هم سخت دلپسند است ودرواقع گلگشتی است وسیر وسفر جالبی به دنیای گسترده و رنگین کمانِ واژه ها ولفظ ها واصطلاح های این زبان جلیل القدریا به تعبیر رند شیراز: " قند فارسی ". به سخن دیگر به خوانش گرفتن مجموعهء واژه ها ، لفظ ها و تعابیری که دردرازا و پهنای دوهزار سال پیش دراین زبان به کاررفته است که درحقیقت فهرستی می تواند بود ازحوادث وشیوه ها ی زنده گانی وتمدن واندیشه ها وآرزو های مردمان سرزمین هایی که به فارسی دری سخن گفته و سخن می گویند.

 

 بایسته می پندارم تا پیش از پرداختن به اصل مطلب ، درهمین جا بگویم که هر تحولی که در جامعه رخ می دهد-  چه تحول مادی وچه معنوی – اثرگزار برواژه ها ولغات متداول آن جامعه می تواند بود. درچنین حالات است که دسته یی از لغات واصطلاحات منسوخ ویا متروک می شوند ودستهء دیگر نظربه ضرورت واحتیاج ووضع پدیدارشدهء اجتماعی ، اقتصادی ، مذهبی ، فلسفی ، ادبی وعلمی از زبان های بیگانه گرفته می شوند ویا اززبان اصلی ساخته می شوند،به شیوه ها وروش های گوناگون. دراین میان گهگاهی نیز استبداد فرهنگی هیأت حاکمه و رجال مستبد و متعصب نیز نقش مهمی بر وارد شدن وتحمیل واژه های بیگانه درزبان اصلی می تواند داشته باشد. چنانچه درکشور ما زبان فارسی دری در درازای تاریخ به ویژه، سال های صدارت سردار محمد داوود وهمین اکنون درزمانی که کشورما را تب دموکراسی فرا گرفته ومردم ازگرمای بیش ازحد آن رنج می برند ، به بهانه های گوناگونی با تهاجم زبان های دیگر مواجه شده وواژه های بیگانه برزبان ما تحمیل شده است. ...

 

 بنابراین می توان گفت که واژه ها به سان مروارید دردل صدف ویا گلبرگها درلفاف ابر پدید می شوند وبا  شناخت ودرک ازهم ریشه گی آن ها، می توان به حوادث وپیوند ها وهجرت ها و تماس های تاریخی واستبداد وخود کامه گی های رجال مستبد و تهاجمات فرهنگی تک تک زمانه ها پی برد.

 

 دربارهء شیوهء ساختن واژه های تازهء فارسی – دری پرویز ناتل خانلری نویسنده ، ادیب وپژوهشگر حوزهء فرهنگی فارسی زبانان چنین می نویسد : *

 

 " ... وجه دیگر وضع الفاظ تازه است به یکی از دو طریقهء ترکیب واشتقاق. هرزبانی به حکم قواعد وساختمان کلی خود یکی ازاین دو روش را بیشتر مورد استفاده قرار می دهد. مراد از اشتقاق آن است که کلمه یی با یکی از اجزای حرفی که خود تنها به کار نمی رود ومعنای مستقل ندارد، تلفیق شود وکلمهء تازه ایجاد کند. این اجزا را " پیشوند " یا " پسوند " می خوانیم. .. اما ترکیب ، پیوستن چند لفظ مستقل به یکدیگراست ، چنان که از مجموع آن ها معنای تازه یی اراده شود که به جز معنی اصل هریک از آن دو کلمه باشد. زبان فارسی آماده گی خاصی برای ساختن این گونه لغات واصطلاحات تازه دارد. ودرهرزمانی فارسی زبانان قسمتی از احتیاجات خود را به لغات جدید با این روش برمی آورند. کلمات مانند تیغ تیز کن، کفش کن، رومیزی، زیرسیگاری، چهل چراغ ، سه چرخه ، دودکش وصدها مانند این ها مثال های این روش برای وضع کلمات جدید است."

 

 فراموش نگردد که برخی از اجزای صرفی درهنگام الحاق به اسم کلمهء تازه یی می سازند که به کلمهء اصلی ازلحاظ " شباهت " رابطه دارند. مثلاً ازنام بسیاری از اعضای بدن انسان درفارسی دری واژه یی می سازند که با آن عضو شباهت دارد.یعنی باایزاد حرف "ه " درآخر. مثلاً از واژه ء چشم ، چشمه ، از گوش ، گوشه ، از پای پایه ، از ساق، ساقه از دهن،دهنه و...

 

 باری ! سخن من دربارهء توانمندی ها ونیروهای نهفتهء زبان فارسی دری است ودرمورد ویژه گی های شگرف واستعداد های ناکرانمند این زبان ملیح درساختن واژه ها والفاظ ترکیبی. مثلاً هرگاه فرهنگ زبان فارسی را بگشاییم می بینیم که مثلاً ازهمین واژهء گران سنگ " دانش " که سوگمندانه امروز توسط مشتی از فارسی ستیزان به زندان افگنده می شود واجازه کاربرد آن به دستور مقامات حاکم کشور داده نمی شود، چگونه ده ها واژهء نو ویا ترکیبی ساخته اند:

 

  دانش : مصدر ازدانستن ،  داننده گی ، دانایی ، علم وفضل

دانش آباد، دانش آرا، دانش آزما ، دانش آموز، دانش آور، دانش الفنج ، دانش اندوز، دانش اندیش، دانش بسیج، دانش بهر( بهره مند از دانش )، دانش پذیر، دانش پرست، دانش پرور، دانش پژوه، دانش پسند، دانش پناه، دانشجو، دانش دوست، دانش سار، دانشسرا، دانش سگال، دانش سنج، دانش فروز، دانش فروش ، دانشکده، دانشگاه، دانشگر، دانشگزین، دانش گستر، دانشمند، دانشنامه، دانشمندانه ، دانش نیوش، دانشومند، دانشور، دانشیار، دانشی، دانشی مرد، دانشگرا، دانش فراز..

 

آری فرهنگ زبان را که بگشاییم درمی یابیم که چگونه با قرار دادن اجزای کلام یعنی اسم وصفت وفعل وپیشوند وپسوند ، می توان واژهء تازه آفرید وپی می بریم که دری زبانان شاعر وادبا وفضلای کشورما وحوزهء زبان فارسی با استفاده از این ویژه گی های شگرف زبان مان ، چه ترکیب های زیبا ورنگینی آفریده اند . مثلاً یکی از اساتیذ زبان فازسی ،  آفرینش حکیم نامدار ابوالقاسم فردوسی از کلمهء " سر"  را درشهکار بی بدیلش شاهنامه ، چنین ثبت نموده است : * *

 

 سر:

سرپا، سرآزاد، سرآزاده ، سراسر، سراسیمه ، سرافراز، سر افشان ، سر افگنده ، سرانجام، سرانگشت، سر اهنگ، سرباز، سربه سر، سربند، سرپرست، سرکشی ، سرمایه ، سرمست، سرنگون، سرور، سروری، سرهنگ، سپید سر، باد سر، بیدار سر، هشیارسر، پیرسر، تیغ سر، زاغ سر، سبکسر، یکسر، همسر، سیم سر، گاو سر، دیو سر، چاه سر، خیره سر، آسیمه سر، برهنه سر، کوه سر، بی سر، بیدار سر..."

 

 همچنان با همین واژهء " سر" ترکیب ها ی فراوان دیگری نیز می توان در فرهنگ زبان فارسی – دری یافت که محصول آفرینش هزاران شاعرونویسنده مرد وزن با سواد وحتا بی سواد جامعهء ما با استفاده از همین ظرفیت های بیکران زبان ما ست . به این ترکیب ها نگاه کنید :

 

 سردار، سرکار، سرکاری، سرپایین، سرمد، سرآمد، سرخیل، سرسبز، سرگردان، سرگردانی ، سرآسیا، سرچشمه ، سرازیر، سرسفید، سرزمین، سرانه ، سرخم، سرسپرده، سرراسته ، سرچپه، سربسته ، سربریده، سرگشاده، سرنیزه، سربه مهر، سرکارگر، سر گروه، سرنشین، سرنوشت، سرشناس، سرسخت، سردوشی، سرتراشی، سرپایی، سرمیزی، سردبیر، سرتا سر، سرتا پا، سربه هوا، سرشار، سربلند، سرمقاله ، سرمنزل، سرپوش، سرگوشی ، سرپرست، سرقفلی ، گل سر، سخت سر، پیرانه سر، وده ها واژهء دیگر از همین واژه دوحرفی " سر " ساخته اند که وسعت تعبیراتش فراوان است . مانند سیاه سر که محصول جامعهء مرد سالار ما است ومراد از سیاه سر همان موجود ضعیف وناتوان ( زن ) بوده است .

 

 ترکیبات فراوان دیگری نیزاز همین واژهء " سر"آفریده شده است . مانند، سروته یک کرباس، سروکله شخصی پیدا شدن، به سر دویدن، سر به گریبان تفکر فرو بردن، سرکسی رازیربالش نمودن، سرکسی را خوردن و...

 

همچنان هرگاه ما به آثار منثور بزرگان ادب فارسی بنگریم می بینم که درآثار آفرینشی آنان چگونه واژه ها وترکیب هایی زیبایی آفریده شده اند. مثلاً ابوالفضل بیهقی تاریخ نگار بی نظیر مان درتصنیف جاودان وماندگارش ، این ترکیب های گوناگون را آفریده است : ***

 

 گونه :

ترگونه ، کوتاه گونه، خجل گونه، پیاده گونه، کاسد گونه، رنج گونه، آرام گونه، خلوت گونه ، بیگانه گونه، ظبط گونه، ابله گونه، بی گناه گونه، مواضعت گونه ، متوحش گونه ، متهم گونه ، مراد گونه ، مقدم گونه ، ایمن گونه ..

 

به این ترکیب های زیبا وگوش نواز که ساختهء آن دبیر فاضل است نیز نگاه کنید:

برمنش ، ژاژخای ، باد گرفته ، بسته کار، گشاده کار، به ریش نزدیک، ولایت بی خداوند، تیمار کش ، تنگ زنده گانی ، دزد زده ، ستم رسیده ؛ درشت سخن، سخن نگارین، شادی دوست، باریک گیر، دشمن بچه ، دراز آهنگ ، گردن آور، بناگوش ، تر زبان ، پردان، مرغ دل و...

 

طبیعی است که دراین مختصرنمی توان دربارهء آفرینش الفاظ تازه وترکیب هایی که درآثارمنظوم قدمای زبان فارسی دری مانند نظامی ، جامی ، مولوی ، حافظ، ناصر خسرو، بوعلی سینای بلخی، فرخی ، رودکی و ..وجود دارد سخن گفت ونمونه هایی برگزید، زیرامثنوی هفتاد من کاغذ می شود؛ ولی این نبشته را نمی توان بدون یاد کرد وسپاس از صدها شاعر ونویسندهء زبان فارسی دری به پایان برد که دراین سال های پسین با ساختن زیبا ترین وگوشنواز ترین واژه ها وترکیب ها به قله های شامخ اندیشه واحساس قلم وقدم زده ونه تنها به غنا مندی این زبان افزوده اند بل باآفرینش آثار بدیع شان از زبان من وتو پاسداری کرده اند..

 

  خوب دیگر، من نمی دانم که در این زمهریر بدگمانی که مسأله زبان را یکی از مسایل بحث برانگیز جامعهء ما ساخته اند ، خرده گیران فارسی ستیز این نبشته را چه درنظر خواهند آورد-  درحالی که این نبشته هرگز برضد زبان دیگری به نبشت نیامده وبه نزد نویسنده آن هیچ زبانی برتر از زبان دیگر نیست - ؛ ولی آگاهان وحامیان آزادی بیان ومدافعان حقوق بشر به من وامثال من حق خواهند داد تا به زبان فارسی دری که زبان مادری ماست وهستی مادی ومعنوی ما را تشکیل می دهد، سخن بگوییم ، مطلب بنویسیم ، سرودبخوانیم ودوستش داشته باشیم.

 

 آری، همان طوری که زبان های ما از ظرفیت های بیکران آفرینشی برخوردار اند، مردم ما وسرزمین مشترک مان نیزسرشاراز توانایی های شگرف و ظرفیت های ناکرانمندی هستند که خواهند توانست به آرمان های دیرین شان : صلح ، ترقی ورفاه برسند به شرط آن که کار به اهل کار سپرده شود، نه به هرزنگی مستی. به تعبیر سعدی :

 

               ندهد هوشمند روشن رای             به فرومایه کارهای خطیر

 

                                                                              بازنویسی شده : حوت 1386 خ

رویکردها :

* زبان شناسی وزبان فارسی ، نوشتهء پرویز ناتل خانلری – صص 96-97

** برگهایی درآغوش باد، نوشتهء دکتر غلام حسین یوسفی . چاپ دوم . جلد اول : ص 131

*** همان کتاب صص 227 – 229

 

 

 

 


March 2nd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان